نوشته شده توسط : یاسمن اکبرزاده

بهزیستی روانشناختی بخش جدایی ناپذیر سلامت کلی ما است. جامعه اغلب بهزیستی را چیزی بیولوژیکی و فیزیکی می‌داند: وضعیت بدن ما، میزان تغذیه سالم، ورزش و فعالیت جسمی که انجام می‌دهیم. با این حال، یک جزء کلیدی سلامت در این مورد وجود ندارد. این بهزیستی روانشناختی است که شامل عملکرد درونی ما و نحوه توصیف ما در زندگی است. به طور کلی بهزیستی روانشناختی عبارت است از وضعیت شکوفایی در زمینه های مختلف زندگی، مانند روابط، در محل کار، تفریح و غیره، با وجود فراز و نشیب ها. این آگاهی است که ما از مشکلات خود جدا هستیم و این باور است که می توانیم آن مشکلات را مدیریت کنیم.

قبل از بررسی سلامت روانی، مهم است که بدانیم بهزیستی روانی چه چیزی نیست: عدم وجود بیماری روانی، فقدان مشکلات، چالش ها و ناملایمات. در واقع، غالباً ناملایمات، از جمله مواجهه با بیماری روانی است که سلامت و رفاه روانی را شکل می دهد و آن را تقویت می کند. همانطور که یک استخوان شکسته پس از بهبودی قوی‌تر می‌شود، هر بار که با مشکلاتی روبرو می‌شوید و با آن‌ها کنار می‌آیید، بهزیستی روانشناختی شما نیز می‌تواند تقویت شود.

بهزیستی روانی شامل سلامت روانی، عاطفی و اجتماعی است. بهزیستی روانشناختی به نحوه حرکت ما در زندگی و واکنش نسبت به آشفتگی آن اشاره دارد. این نوسانات می تواند از عوامل استرس زای روزمره تا تغییرات مهم زندگی متغیر باشد.


تست بهزیستی روانشناختی ریف


تعریف بهزیستی روانشناختی

بهزیستی روانشناختی نحوه واکنش ما به فراز و نشیب های زندگی است. در این تعریف ساده رفاه روانی معنا و مفهوم عمیق تری برای زندگی ما نهفته است. این شامل نحوه فکر کردن، مدیریت احساسات (سلامت عاطفی) و عمل یک فرد است. این بخش مهمی که ما هستیم معانی متعددی دارد. این ویژگی‌ها - که همگی در واقع مهارت‌هایی هستند که می‌توانیم تمرین کنیم و توسعه دهیم - همه بخشی از بهزیستی روانی هستند:

  • پذیرش خود
  • احساس هویتی مستقل
  • دانستن و استفاده از نقاط قوت شخصیت منحصر به فرد ما
  • درک دقیق واقعیت
  • تمایل به رشد مداوم
  • شکوفایی در مواجهه با ناملایمات (تاب آوری هیجانی)
  • داشتن و دنبال کردن علایق
  • دانستن و وفادار ماندن به ارزش ها
  • حفظ روابط عاطفی سالم
  • امیدواری
  • استاد درونی و حس کنترل بر زندگی
  • عزم
  • عاملیت و فعال بودن

بهزیستی روانشناختی

تفاوت سلامت روان و بهزیستی روانشناختی

مردم اغلب از واژه‌های سلامت روان و سلامت روان به جای یکدیگر استفاده می‌کنند، اما این نادرست است. بیایید تعریف هر دو اصطلاح را بررسی کنیم و تفاوت بین آنها را بیاموزیم. بهزیستی زوانشناختی مفهومی عمده تر و گسترده تر از سلامت روان است که سلامت روان را هم پوشش می دهد. سلامت روان شما به تجربیات زندگی، عوامل محیطی و روابط و قدرت جامعه اطراف شما بستگی دارد و بیشتر با مفهوم عکس ان که اختلال روانی است مرتبط است. اما بهزیستی روانشناختی ربطی به وجود اختلالات یا مشکلا روان ندارد و درعوض، به این معناست که شما مهارت‌هایی را دارید که می‌توانید با آنچه که زندگی سر راهتان قرار می‌دهد کنار بیایید.

اهمیت بهزیستی روانشناختی

هر روز احتمالاً با چیزهایی روبرو می شوید که خارج از کنترل شماست. بهزیستی شما نحوه تعامل شما با آنها و چگونگی حل مسئله را شکل می دهد. با داشتن بهزیستی روانشناختی خوب، آمادگی بیشتری برای رویارویی با عدم اطمینان در زندگی دارید. این بدان معنا نیست که شما تأثیر عدم اطمینان یا رویدادهای چالش برانگیز زندگی را احساس نمی کنید. اما در عوض، می‌توانید راحت‌تر آنها را مدیریت کرده و حرکت کنید. مراقبت از بهزیستی روانشناختی شما همچنین می تواند از بهبود سلامت عاطفی و روانی از جمله عزت نفس بیشتر و کاهش اضطراب حمایت کند.

مطالعات نشان داده است که افرادی که از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخوردار هستند، احتمالاً زندگی سالم تر و طولانی تری دارند. آنها همچنین احتمال بیشتری برای لذت بردن از کیفیت زندگی بهتری دارند. بهزیستی روانشناختی بهتر همچنین با مشکلات اجتماعی کمتری همراه است. به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است که افراد با بهزیستی روانی بالا، کمتر درگیر فعالیت های مجرمانه یا سوء مصرف مواد مخدر و الکل هستند. علاوه بر این، بهزیستی روانشناختی مثبت تمایل به پیش بینی درآمدهای بالاتر و رفتارهای اجتماعی بیشتر دارد.

افراد همچنین زمانی که نیازهای اساسی خود را برآورده می کنند، بیشتر از بهزیستی روانشناختی مثبت لذت می برند. زندگی در یک منطقه امن، داشتن غذای کافی و داشتن سرپناه کافی همگی عوامل مهمی برای بهزیستی روانشناختی هستند.


تست شادکامی آکسفورد


مثال های بهزیستی روانشناختی

بهزیستی روانشناختی به روش های بی شماری وجود دارد. این مثال‌های بهزیستی روانی تنها چند نمونه هستند که نشان می دهد افراد از بهزیستی روانی خوبی برخوردارند:

  1. مردی که شغل خود را از دست می دهد و از عشق خود به یادگیری استفاده می کند تا در برخی کلاس ها شرکت کند تا مسیر شغلی جدیدی را شروع کند که بیشتر با علایقش مطابقت داشته باشد.
  2. زنی که حضور یا بازدید از کنسرت‌ها، نمایش‌ها و موزه‌ها را جزوی از برنامه اش می‌سازد، زیرا هنگام انجام این کار احساس شادی و رضایت می‌کند.
  3. ورزشکار نوجوانی که از یک تیم جدا شده است و با عزم و اراده سخت تمرین می کند تا در فصل آینده به عضو تیم تبدیل شود.
  4. زنی که روزگاری دوره بی خانمانی را تجربه کرد و اکنون با داوطلب شدن در سازمان هایی که در گذشته به او کمک کرده اند خدمت می کنند.
  5. مردی که همسرش با فردی رابطه نامشروع داشت، با بخشیدن او و طلاق مدنی او، تلخی و کینه را رها می کند و سپس به زندگی خود ادامه می دهد.
  6. انسان مضطرب و افسرده ای که هر روز از رختخواب بیرون می آید، برای آن روز هدفی می آفریند و قدم های کوچکی در راه آن برمی دارد و به شجاعت و پیشرفت در پایان روز اذعان می کند.

مولفه های بهزیستی روان اصلاً ربطی به وجود یا عدم وجود بیماری ندارد. فردی که با یک اختلال روانی زندگی می کند نیز می تواند به بهزیستی روانی دست یابد. به همین ترتیب، کسی که نه بیماری روانی و نه جسمی دارد، می تواند از بهزیستی روانشناختی ضعیفی برخوردار باشد. بهزیستی روانی و همه چیزهایی که در بر می گیرد به خودی خود اجزای حیاتی زندگی هستند. آنها چیزی نیستند که صرفاً به عنوان فقدان مشکلات وجود داشته باشند. بهزیستی روانشناختی ویژگی‌ها و مهارت‌هایی هستند که در طول زندگی پر فراز و نشیب و باکیفیت، به طور مداوم آن‌ها را توسعه داده و تقویت می‌کنیم.


 شرکت در تست اختلالات روانی SCL-90


ابعاد بهزیستی روانی، یهزیستی روانشناختی ریف

قبل از سال 1989، تحقیقات قابل توجهی با مفهوم بهزیستی مرتبط بود که همزمان با افزایش جنبش روانشناسی مثبت بود. این تحقیق در درجه اول بر آنچه که اکنون مفاهیم مرتبط شادی، رضایت از زندگی و عاطفه مثبت در نظر گرفته می شود متمرکز بود (ریف، 2014). در حالی که تحقیقات بر روی این مفاهیم، مضامین همپوشانی را در مورد بهزیستی و عملکرد بهینه نشان داد، هیچ یک به تنهایی مفهوم بهزیستی روانشناختی را به طور کامل دربرگرفت.

جالب اینجاست که شش بعد رفاه روانشناختی ریف از تحقیقات انجام شده در زمینه سالمندی به دست آمده است.  امروزه بهزیستی روانشناختی ساختار جداگانه ای است که به صورت شش بعد اصلی تعریف شده است (اقتباس از ریف و کییز، 1995):

پذیرش خود

این جز یعنی نگرش مثبت نسبت به خود؛ تصدیق و پذیرش جنبه های متعدد خود، از جمله ویژگی های خوب و بد؛ احساسات مثبت نسبت به گذشته. سطح پذیرش ما بر میزان رضایت از زندگی ما تأثیر زیادی دارد. پذیرش خود به معنای داشتن نگرش مثبت نسبت به خود است. علاوه بر این، به این معنی است که با گذشته خود در صلح و آرامش باشید. عدم پذیرش خود به معنای نارضایتی از خود، گذشته یا جنبه های خاصی از خودتان است. شاید شما می خواهید متفاوت باشید.

من بیشتر جنبه های شخصیتم را دوست دارم.

روابط مثبت با دیگران

 روابط مثبت با دیگران به معنی روابط گرم، رضایت بخش و قابل اعتماد با آنهاست؛ نگرانی برای رفاه دیگران؛ ظرفیت همدلی، محبت و صمیمیت قوی؛ درک دادن و گرفتن روابط. همچنین، می‌دانید که روابط بین فردی خوب مستلزم دادن و گرفتن است. افرادی که در این بعد امتیاز پایینی دارند، روابط نزدیک و قابل اعتماد کمی دارند. برای آنها ابراز محبت، باز بودن و اهمیت دادن به دیگران مشکل است.

بنابراین، آنها برای ایجاد روابط عاطفی قوی مشکل دارند و حاضر به سازش نیستند. این منجر به ناامیدی، انزوای اجتماعی و عدم حمایت می شود. در اینجا باید متذکر شوم که انزوای اجتماعی و عدم حمایت اجتماعی از نظر علمی ثابت شده است که احتمال ابتلا به بیماری را افزایش می دهد و حتی امید به زندگی را کاهش می دهد.

مردم مرا به عنوان فردی انفاق کننده توصیف می کنند که مایلم وقتم را با دیگران به اشتراک بگذارم.

خودمختاری و استقلال

 خودمختاری و استقلال؛ توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی برای تفکر و عمل به روش های خاص، تنظیم رفتار از درون، و ارزیابی خود بر اساس معیارهای شخصی. یعنی احساس کنید که می توانید خودتان انتخاب کنید و خودتان تصمیم بگیرید حتی اگر خلاف نظر دیگران باشد. بنابراین، به این معنی است که شما می دانید چگونه در برابر فشار اجتماعی مقاومت کنید. افراد با استقلال بالا می دانند چگونه رفتار خود را تنظیم کنند و به جای انتظارات دیگران، خود را بر اساس معیارهای شخصی ارزیابی کنند.

افرادی که سطح پایینی از خودمختاری دارند در برابر فشار اجتماعی تسلیم می شوند. آنها به آنچه دیگران به آنها می گویند رضایت می دهند. آنها تحت تأثیر معیارهای دیگران قرار می گیرند و هدایت می شوند. همچنین نگران انتظارات و ارزیابی های دیگران هستند. هنگام تصمیم گیری به قضاوت دیگران اعتماد می کنند.

من به نظرات خود اطمینان دارم، حتی اگر مخالف اجماع عمومی باشد.

تسلط بر محیط

 احساس تسلط و شایستگی در محیط خود؛ توانایی کنترل مجموعه پیچیده ای از فعالیت های خارجی و فرصت های مناسب؛ ظرفیت انتخاب یا ایجاد زمینه های متناسب با نیازها و ارزش ها. این بعد مربوط به مدیریت فرصت ها و خواسته های محیط برای ارضای ظرفیت ها و نیازهای شماست. تسلط بر محیط خود همچنین به معنای دانستن نحوه انتخاب و استفاده از فرصت هایی است که پیش می آید. حتی ایجاد فرصت های مناسب برای نیازهای شما و همسو با ارزش های شما.

عدم تسلط بر محیط باعث احساس درماندگی می شود. احساس می کنید که قادر به رویارویی با مسائل روزمره و رویارویی با موقعیت هایی که پیش می آید نیستید. حتی کمتر احساس می کنید که می توانید شرایط را به نفع خود تغییر دهید یا بهبود بخشید. همچنین، فرصت‌ها را از دست می‌دهید، زیرا احساس می‌کنید توانایی رویارویی با آنها را ندارید یا از آنها آگاه نیستید.

به طور کلی، من احساس می کنم که مسئول موقعیتی هستم که در آن زندگی می کنم.

هدفمندی در زندگی

هدفمندی در زندگی در بهزیستی روانشناختی به معنی داشتن اهداف و احساس جهت است. احساس اینکه زندگی حال و گذشته معنایی دارد. داشتن باورهایی که به زندگی و همچنین اهداف و مقاصد زندگی می بخشد. همچنین، شما رویاها و اهدافی دارید که دنبال می کنید و احساس می کنید که می دانید کجا می خواهید بروید. افراد بی هدف احساس می کنند که زندگی آنها بی معنی است. آنها هیچ هدفی در گذشته، حال یا آینده خود نمی بینند. به احتمال زیاد، آنها فاقد رویاها و اهدافی برای دستیابی هستند.

برخی افراد بی هدف در زندگی پرسه می زنند، اما من یکی از آنها نیستم.

رشد فردی

رشد فردی احساس توسعه مداوم و این احساس که فرد در حال رشد و گسترش است. گشودگی به تجربیات جدید؛ درک پتانسیل و بهبود درک شده در خود و رفتار در طول زمان؛ تغییری که نشان دهنده خودشناسی و اثربخشی بیشتر است. این جستجو برای یادگیری، تجربیات جدید و رسیدن به پتانسیل شماست. بنابراین، به این معنی است که برای مثال، خودشناسی، ضعف ها، رفتارهای خود را بهبود بخشید، هوش هیجانی و بهره وری خود را توسعه دهید. عدم رشد شخصی یا رشد ناکافی شخصی باعث ایجاد احساس کسالت، بی علاقگی و رکود می شود. شاید شما احساس می کنید که نمی توانید رفتارها یا نگرش های سازنده ای برای مقابله با چالش های زندگی ایجاد کنید.

من فکر می کنم داشتن تجربیات جدیدی که نحوه تفکر شما در مورد خود و جهان را به چالش می کشد، مهم است.


برای سنجش 6 بعد بهزیستی روانی، تست بهزیستی روانشناختی ریف را از دست ندهید


افزایش بهزیستی روانشناختی

اگر به دنبال بهبود بهزیستی روانی خود هستید، چندین کار وجود دارد که می توانید برای احساس و عملکرد بهتر انجام دهید. در اینجا یک مرور کلی از چهار کاری است که باید برای بهبود احساس کلی رفاه خود انجام دهید.

ارتباط با دیگران

شواهد محکمی وجود دارد که نشان می‌دهد احساس نزدیکی و ارزش‌گذاری با دیگران، نیاز اساسی انسان است و به عملکرد خوب کمک می‌کند. واضح است که روابط اجتماعی برای ارتقای رفاه و برای عمل به عنوان یک محافظ در برابر بیماری های روانی برای افراد در هر سنی حیاتی است. با در نظر گرفتن این موضوع، سعی کنید امروز کاری متفاوت انجام دهید و ارتباط برقرار کنید. به جای ارسال پیام با کسی صحبت کنید، با یک فرد جدید صحبت کنید، بپرسید آخر هفته دوستتان چطور بوده و وقتی به شما می گوید واقعا گوش کنید، به همکارانتان صحبت کنید.


تست سلامت عمومی GHQ


فعالیت جسمی و افزایش بهزیستی روانشناختی

فعالیت بدنی منظم با میزان کمتر افسردگی و اضطراب در تمام گروه های سنی مرتبط است. ورزش برای کاهش زوال شناختی مرتبط با افزایش سن و برای ارتقای رفاه ضروری است. اما برای اینکه احساس خوبی داشته باشید نیازی نیست که تمرین شما شدید باشد، فعالیت‌های آهسته‌تر، مانند پیاده‌روی، می‌توانند از مزایای تشویق تعاملات اجتماعی و همچنین ارائه سطحی از ورزش برخوردار باشند. احساس نکنید که باید ساعت ها را در باشگاه بگذرانید. بهتر است فعالیت هایی را پیدا کنید که از آنها لذت می برید و آنها را به بخشی از زندگی خود تبدیل کنید؛ در اینجا چند ایده وجود دارد:

  • از پله ها برید نه از آسانسور
  • بعد از ناهار به پیاده روی بروید
  • یک ایستگاه زودتر از همیشه از اتوبوس پیاده شوید و قسمت آخر مسیر خود را به سمت محل کار پیاده روی کنید
  • یک فعالیت ورزشی کاری را سازماندهی کنید
  • در یک پارک محلی گردش کنید
  • قبل از اینکه صبح به محل کار بروید، «ورزش های آسان» مانند حرکات کششی را انجام دهید
  • به جای تماس یا ایمیل زدن به سمت میز کسی بروید

[caption id="attachment_15080" align="aligncenter" width="600"]فعالیت جسمی و افزایش بهزیستی روانشناختی با افزایش فعالیت جسمی، فعالیت مغز نیز افزایش می یابد[/caption]

افزایش توجه و خودآگاهی

یادآوری اینکه "به خود توجه داشته باشید" می تواند آگاهی را تقویت و گسترش دهد. مطالعات نشان داده اند که آگاهی از آنچه در زمان حال روی می دهد به طور مستقیم به سلامتی شما کمک می کند و توجه به "لحظه اینجا و اکنون" می تواند به تایید مجدد اولویت های زندگی شما کمک کند. افزایش آگاهی همچنین درک تان را از خود افزایش می دهد و به شما امکان می دهد بر اساس ارزش ها و انگیزه های خود انتخاب های مثبتی داشته باشید. برای لذت بردن از لحظه و محیط اطراف خود کمی زمان بگذارید. در اینجا چند ایده وجود دارد:

  • یک گیاه برای محل کار خود تهیه کنید
  • یک روز "نظافت محیط اطراف" داشته باشید
  • به احساس یا رفتار خودتان نسبت به همکاران یا اعضای خانواده توجه کنید
  • در سفر به محل کار یا برگشتن از مسیر متفاوتی انتخاب کنید
  • برای ناهار از یک مکان جدید دیدن کنید

یادگیری مداوم و بهزیستی روانی

یادگیری مداوم در طول زندگی باعث افزایش عزت نفس و تشویق به تعامل اجتماعی و زندگی فعال تر می شود. شواهد نشان می دهد که فرصت شرکت در کار یا فعالیت های آموزشی به ویژه به رهایی افراد مسن از افسردگی کمک می کند. عمل تعیین اهداف، که به ویژه با یادگیری بزرگسالان مرتبط است، به شدت با سطوح بالاتر بهزیستی روانی مرتبط است. در اینجا چند ایده برای یادگیری وجود دارد:

  • چیزی در مورد اطرافیان خود بیابید
  • برای کلاس ثبت نام کنید
  • اخبار یا کتاب بخوانید
  • یک باشگاه کتاب راه اندازی کنید
  • جدول کلمات متقاطع یا سودوکو انجام دهید
  • در مورد چیزی تحقیق کنید که همیشه در مورد آن فکر کرده اید
  • یک زبان جدید یاد بگیرید

کمک به دیگران

مشارکت در زندگی اجتماعی و اجتماعی توجه بسیاری را در زمینه تحقیقات بهزیستی به خود جلب کرده است. افرادی که گزارش می دهند علاقه بیشتری به کمک به دیگران دارند، به احتمال زیاد خود را شاد ارزیابی می کنند. تحقیقات در مورد اقدامات برای ارتقای شادی نشان داده است که انجام یک عمل محبت آمیز یک بار در هفته در یک دوره شش هفته ای با افزایش بهزیستی همراه است. چند نمونه از چیزهایی که می توانید امتحان کنید عبارتند از:

  • تشکر کردن از کسی برای کاری که برای شما انجام داده است
  • از دوستان، خانواده یا همکاران بپرسید که چطور هستند و واقعاً به پاسخ آنها گوش دهید
  • گذراندن وقت با دوستان یا اقوام که نیاز به حمایت یا همراهی دارند
  • پیشنهاد کمک به کسی که می شناسید
  • کمک داوطلبانه در جامعه خود، مانند کمک در مدرسه، بیمارستان یا خیریه ها و فرهنگسراها

نویسسنده: یاسمن اکبرزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

بازبینی: امین زندی، روانشناس بالینی



:: برچسب‌ها: روانشناسی ,تست روانشناسی ,شخصیت شناسی ,تست شخصیت ,سلامت روان ,
:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 دی 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یاسمن اکبرزاده

عزت نفس احساس ذهنی شما از ارزش یا ارزش کلی شخصی شماست. عزت نفس؛ مشابه احترام به خود، سطح اعتماد شما به توانایی ها و ویژگی های تان را توصیف می کند. داشتن عزت نفس سالم می تواند بر انگیزه، رفاه ذهنی و کیفیت کلی زندگی شما تأثیر بگذارد. با این حال، داشتن عزت نفس بسیار بالا یا بسیار پایین می تواند مشکل ساز باشد. درک بهتر سطح منحصر به فرد عزت نفس شما می تواند به شما کمک کند تا تعادلی را ایجاد کنید که برای شما مناسب است. عناصر کلیدی عزت نفس عبارتند از:

  • اعتماد به نفس
  • احساس امنیت
  • هویت
  • حس تعلق
  • احساس شایستگی

عزت نفس نظر کلی یک فرد در مورد خودش است. داشتن عزت نفس بالا اما واقع بینانه برای سلامت روان ضروری است. تجارب کودکی یک فرد عموماً عزت نفس او را شکل می دهد. والدین، معلمان، و دوستان دوران کودکی همگی تاثیر بسیار زیادی بر نحوه رشد عزت نفس دارند. اعتماد به ارزش خود به عنوان یک انسان یک منبع روانشناختی ارزشمند و به طور کلی یک عامل بسیار مثبت در زندگی است. عزنت نفس با موفقیت، روابط خوب و رضایت در ارتباط است. داشتن عزت نفس کم می تواند افراد را به سمت افسردگی سوق دهد، از توانایی های بالقوه خود کوتاه بیایند، یا روابط و موقعیت های توهین آمیز را تحمل کنند.


تست رایگان افسردگی


از سوی دیگر، عشق بیش از حد به خود، منجر به احساس حق طلبی و ناتوانی در درس گرفتن از شکست ها می شود. همچنین می‌تواند نشانه‌ای از خودشیفتگی بالینی باشد، که در آن افراد ممکن است به شیوه‌ای خود محور، متکبرانه و بدون همدلی رفتار کنند. عزت نفس شما می تواند تاثیر بگذارد بر اینکه:

  • خودتان را به عنوان یک شخص دوست داشته باشید و برای خود ارزش قائل باشید
  • می توانید تصمیم بگیرید و خود را اثبات کنید
  • نقاط قوت خود را بشناسید
  • احساس کنید که می توانید چیزهای جدید یا دشوار را امتحان کنید
  • نسبت به خود مهربانی نشان دهید
  • اشتباهات گذشته را ناعادلانه سرزنش نکنید
  • زمانی را که نیاز دارید برای خود اختصاص دهید
  • باور کنید دوست داشتنی و به اندازه کافی خوب هستید

چرا عزت نفس مهم است؟

عزت نفس بر فرآیند تصمیم گیری، روابط، سلامت عاطفی و رفاه کلی شما تأثیر می گذارد. همچنین بر انگیزه تأثیر می گذارد، زیرا افرادی که دیدگاه سالم و مثبتی نسبت به خود دارند، پتانسیل خود را درک می کنند و ممکن است برای مقابله با چالش های جدید الهام بگیرند. چهار ویژگی کلیدی آن سالم عبارتند از:

  1. درک درست از مهارت های خود
  2. توانایی حفظ روابط سالم با دیگران در نتیجه داشتن رابطه سالم با خود
  3. انتظارات شخصی واقع بینانه و مناسب
  4. درک نیازهای خود و توانایی بیان آن نیازها

افراد با عزت نفس پایین تمایل کمتری به توانایی های خود دارند و ممکن است در فرآیند تصمیم گیری خود شک کنند. آنها ممکن است برای امتحان کردن چیزهای جدید انگیزه نداشته باشند زیرا باور ندارند که می توانند به اهداف خود برسند. کسانی که عزت نفس پایینی دارند ممکن است مشکلاتی در روابط و بیان نیازهای خود داشته باشند. آنها همچنین ممکن است سطح پایینی از اعتماد به نفس را تجربه کنند و احساس کنند دوست داشتنی و بی ارزش نیستند.

افراد با عزت نفس بیش از حد بالا ممکن است مهارت های خود را بیش از حد ارزیابی کنند و ممکن است احساس کنند که مستحق موفقیت هستند، حتی بدون اینکه توانایی پشتیبانی از باور خود را داشته باشند. آنها ممکن است با مسائل مربوط به رابطه دست و پنجه نرم کنند، زیرا به این فکر می کنند که خود را کامل ببینند.

عوامل موثر بر عزت نفس

عوامل زیادی وجود دارد که می تواند بر عزت نفس تأثیر بگذارد:

  • سن
  • ناتوانی هایتان
  • ژنتیک
  • بیماری
  • واکنش های دیگران
  • توانایی های بدنی
  • وضعیت اجتماعی و اقتصادی
  • الگوهای فکری

نشان داده شده است که نژادپرستی و تبعیض نیز تأثیرات منفی بر عزت نفس دارند. علاوه بر این، عوامل ژنتیکی که به شکل‌گیری شخصیت افراد کمک می‌کنند می‌توانند نقش داشته باشند، اما تصور می‌شود که تجربیات زندگی مهم‌ترین عامل است. اغلب این تجربیات ما هستند که اساس عزت نفس کلی را تشکیل می دهند. به عنوان مثال، عزت نفس پایین ممکن است ناشی از ارزیابی های بیش از حد انتقادی یا منفی از طرف خانواده و دوستان باشد. کسانی که آنچه کارل راجرز از آن به عنوان نگاه مثبت بی قید و شرط یاد می کند تجربه می کنند، احتمال بیشتری دارد که عزت نفس سالم داشته باشند.

عزت نفس سالم

راه‌های ساده‌ای برای تشخیص اینکه آیا عزت نفس بالا و سالمی دارید وجود دارد. شما احتمالاً عزت نفس سالمی دارید اگر:

  • از تمرکز بر تجربیات منفی گذشته خودداری کنید
  • باور کنید با بقیه برابرید، نه بهتر و نه بدتر
  • نیازهای خود را بیان کنید
  • از شکست نمی ترسید
    احساس حقارت نمی کنید
  • احساس اطمینان کنید
  • نگرش مثبت به زندگی داشته باشید
  • هر وقت خواستید نه بگویید
  • نقاط قوت و ضعف کلی خود را ببینید و آنها را بپذیرید

داشتن عزت نفس بالا و سالم می‌تواند به شما برای رسیدن به اهدافتان انگیزه کمک کند، زیرا می‌توانید با دانستن اینکه قادر به انجام آنچه در ذهن خود هستید، زندگی را طی کنید. علاوه بر این، زمانی که عزت نفس سالمی داشته باشید، می توانید مرزهای مناسبی را در روابط تعیین کنید و یک رابطه سالم با خود و دیگران حفظ کنید.

عزت نفس پایین

افرادی که عزت نفس پایینی دارند نیاز به تایید دائمی مانند موفقیت های کاری یا تعریف و تمجید از دوستان دارند. حتی در این صورت، افزایش عزت نفس آنها معمولا کوتاه مدت است. عزت نفس پایین ممکن است به طرق مختلف ظاهر شود. اگر عزت نفس پایینی دارید:

  • ممکن است باور داشته باشید که دیگران بهتر از شما هستند
  • احتمالا بیان نیازهایتان برای شما دشوار باشد
  • ممکن است روی نقاط ضعف خود تمرکز کنید
  • اغلب ترس، شک به خود و نگرانی را تجربه می کنید
  • دید منفی نسبت به زندگی داشته باشید و احساس عدم کنترل کنید
  • ترس شدیدی از شکست دارید
  • ممکن است در پذیرش بازخورد مثبت مشکل داشته باشید
  • برای نه گفتن و تعیین حد و مرز مشکل دارید
  • ممکن است نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح دهید
  • ممکن است با اعتماد به نفس مبارزه کنید

عزت نفس پایین می تواند منجر به انواع اختلالات سلامت روان از جمله اختلالات اضطرابی و اختلالات افسردگی شود. همچنین ممکن است برای شما دشوار باشد که اهداف خود را دنبال کنید و روابط سالم را حفظ کنید. داشتن عزت نفس پایین می تواند به طور جدی بر کیفیت زندگی شما تأثیر بگذارد و خطر ابتلا به افکار خودکشی را افزایش دهد.

عزت نفس پایین همان صدای کوچکی است که در ذهن می‌گوید: «تو به درد نخور هستی، چاق هستی، چه فایده‌ای دارد، تو برای این کار ساخته نشده‌ای و غیره…»

چه چیزی می تواند باعث کاهش عزت نفس شود؟

بزرگ شدن در یک خانواده ناکارآمد می تواند در بزرگسالی منجر به وابستگی مشترک شود. همچنین عزت نفس شما را ضعیف می کند. اغلب نظرات و خواسته های شما جدی گرفته نمی شود. والدین معمولاً اعتماد به نفس پایینی دارند و از یکدیگر ناراضی هستند. با این حال، چیزهایی که بر عزت نفس ما تأثیر می گذارد برای هرکسی متفاوت است. ممکن است عزت نفس شما ناگهان تغییر کند. یا ممکن است برای مدتی اعتماد به نفس پایینی داشته باشید. چیزهای زیادی در زندگی وجود دارد که ممکن است باعث کاهش عزت نفس شود. مثلا:

  • مورد آزار و اذیت یا آزار قرار گرفتن
  • تجربه تعصب، تبعیض یا انگ، از جمله نژادپرستی
  • از دست دادن شغل یا مشکل در یافتن شغل
  • مشکلات در محل کار یا در حین تحصیل
  • مشکلات سلامت جسمانی
  • مشکلات روانی
  • مشکلات رابطه، جدایی یا طلاق
  • مشکلات پول یا مسکن
  • نگرانی در مورد ظاهر و تصویر بدن شما
  • احساس فشار برای برآورده کردن انتظارات غیر واقعی، به عنوان مثال از طریق رسانه های اجتماعی

شما ممکن است برخی از این تجربیات را داشته باشید. و ممکن است مشکلاتی داشته باشید که در اینجا ذکر نشده است. یا ممکن است یک دلیل خاص وجود نداشته باشد. اگر با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم می کنید، ممکن است احساس کنید که ایجاد تغییرات دشوار خواهد بود. اما چیزهایی وجود دارد که می توانید امتحان کنید. همچنین اگر موفق به بهبود آن نشدید با یک روانشناس متخصص صحبت کنید.

عزت نفس پایین

عزت نفس پایین و کیفیت زندگی

عزت نفس پایین می تواند کیفیت زندگی افراد را به طرق مختلف کاهش دهد، از جمله:

  • احساسات منفی: انتقاد مداوم از خود می تواند منجر به احساس مداوم غم، افسردگی، اضطراب، خشم، شرم یا گناه شود.
  • مشکلات رابطه: به عنوان مثال، آنها ممکن است انواع رفتارهای نامعقول از طرف شریکشان را تحمل کنند، زیرا معتقدند باید عشق و دوستی به دست آورند، نمی توانند دوستشان داشته باشند یا دوست داشتنی نیستند. از طرف دیگر، چنین فردی ممکن است احساس عصبانیت کند و دیگران را مورد آزار و اذیت قرار دهد.
  • ترس از تلاش: فرد ممکن است به توانایی ها یا ارزش خود شک کند و از چالش ها اجتناب کند.
  • کمال گرایی: یک فرد ممکن است خود را تحت فشار قرار دهد و به یک فرد بیش از حد موفق تبدیل شود تا آنچه را که به عنوان حقارت خود می بیند، "تعدیل" کند.
  • ترس از قضاوت: ممکن است از فعالیت هایی که افراد دیگر را درگیر می کند، مانند رویدادهای ورزشی یا اجتماعی اجتناب کنند، زیرا می ترسند مورد قضاوت منفی قرار بگیرند. فرد در اطراف دیگران احساس خودآگاهی و استرس می کند و دائماً به دنبال علامت هایی است که نشان می دهد مردم آنها را دوست ندارند.
  • تاب‌آوری پایین: در چنین افرادی کنار آمدن با یک رویداد چالش‌برانگیز زندگی دشوار است زیرا از قبل خود را ناامید می‌داند.
  • عدم مراقبت از خود: ممکن است فرد آنقدر به خودش بی اهمیت باشد که از خود غافل شود یا از خود سوء استفاده کند، مثلاً الکل زیاد بنوشد.
  • رفتارهای آسیب زننده: عزت نفس پایین فرد را در معرض خطر افزایش خطر آسیب به خود قرار می دهد، به عنوان مثال، اختلالات خوردن، سوء مصرف مواد مخدر یا خودکشی.

آیا عزت نفس پایین یک مشکل سلامت روان است؟

عزت نفس پایین به خودی خود یک مشکل سلامت روان نیست. اما سلامت روان با آن می توانند ارتباط نزدیکی با هم داشته باشند. برخی از نشانه های آن می تواند نشانه ای از یک مشکل سلامت روان باشد. مخصوصاً اگر برای مدت طولانی دوام داشته باشند یا بر زندگی روزمره شما تأثیر بگذارند. مثلا:

  • احساس ناامیدی یا بی ارزشی
  • خود را ناعادلانه سرزنش کردن
  • از خود متنفر بودن
  • نگرانی در مورد ناتوانی در انجام کارها 

داشتن یک مشکل سلامت روانی نیز می تواند باعث کاهش عزت نفس شما شود. و اگر با سلامت روان خود دست و پنجه نرم می کنید، ممکن است کنار آمدن یا برداشتن گام هایی برای بهبود عزت نفس خود سخت تر باشد.

عزت نفس بیش از حد

عزت نفس بیش از حد بالا اغلب به اشتباه به عنوان خودشیفتگی شناخته می شود، با این حال برخی از ویژگی های متمایز وجود دارد که این اصطلاحات را متمایز می کند. افرادی که دارای ویژگی های خودشیفتگی هستند ممکن است به نظر عزت نفس بالایی داشته باشند، اما عزت نفس آنها ممکن است بالا یا پایین باشد و ناپایدار باشد و بسته به موقعیت خاص دائماً تغییر کند. وقتی عزت نفس بیش از حد بالا باشد، می تواند منجر به مشکلات روابط، دشواری در موقعیت های اجتماعی و ناتوانی در پذیرش انتقاد شود. نشانه هایی از عزت نفس بیش از حد شامل موارد زیر است:

  • درگیر موضوع کامل بودن
  • روی همیشه درست بودن تمرکز کردن
  • باور کنید که نمی توانید شکست بخورید
  • باور داشته باشید که از دیگران ماهرتر یا بهتر هستید
  • ایده های خیلی بزرگ و غیرواقعی را بیان کنید
  • مهارت ها و توانایی های خود را به شدت دست بالا در نظر بگیرید

عزت نفس در کودکان

تجربیات کودک عزت نفس او را شکل می دهد. برای ایجاد عزت نفس مثبت با کودک باید با محبت، احترام و مهربانی رفتار شود. اگر با کودکی بد رفتار شود، بیش از حد مورد آزار و اذیت قرار گیرد، یا احساس کند که نسبت به سایر افراد ارزش کمتری دارد، عزت نفس آن کودک می تواند آسیب های طولانی مدتی را متحمل شود. افراد اهمیت زیادی به نحوه درک دیگران از آنها، به ویژه در دوران کودکی و نوجوانی می دهند.

کودکان احساس ناامنی، اضطراب و یا عصبانیت می کنند. در نتیجه، از نظر عاطفی احساس رها شدن می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که مقصر هستند؛ آنقدر خوب نیستند که برای هر دو والدین قابل قبول باشند. (آنها هنوز هم ممکن است بر این باور باشند که دوستشان دارند.) در نهایت، خودشان را دوست ندارند و احساس حقارت یا بی کفایتی می کنند. آنها با عزت نفس کم بزرگ می شوند و یاد می گیرند که احساسات خود را پنهان کنند و کناره گیری کنند. این نشان می دهد که چگونه شرم سمی درونی می شود.

افزایش عزت نفس در کودکان

تحقیقات نشان می دهد که عزت نفس کودک در کلاس ششم به پایین ترین حد خود می رسد. راه های افزایش عزت نفس کودکان عبارتند از:

  • وقتی خوب کار می کنند آنها را تحسین کنید. فقط زمانی که بچه ها کار اشتباهی انجام می دهند به آنها واکنش نشان ندهید بلکه تشویق را هم در تربیت خود بگنجانید.
  • از آنها نظر بخواهید. آنها می خواهند در تصمیم گیری های مهم احساس کنند که چیزی برای ارائه دارند.
  • اجازه دهید در چیزهای مثبتی که به آنها علاقه دارد مشارکت کنند. بگذارید آنها در مواردی که به آنها علاقه دارند متخصص شوند.
  • دختران اغلب عزت نفس پایین تری نسبت به پسران دارند، بنابراین ممکن است برای والدین مهم باشد که در طول سال های شکل گیری به آنها توجه بیشتری نشان دهند.

کودکانی که با بزرگسالانی بزرگ می شوند که مشکلات روانی دارند و همچنین کودکانی که منابع لازم برای نیازهای اولیه را ندارند، بیشتر مستعد مشکلات عزت نفس هستند. کودکان دارای ناتوانی جسمی یا سایر چالش ها نیز ممکن است با مشکلات عزت نفس دست و پنجه نرم کنند.

تفاوت عزت نفس با مقابل خودپنداره

عزت نفس خودپنداره نیست، اگرچه ممکن است بخشی از خودپنداره باشد. خودپنداره برداشتی است که ما از خود داریم، پاسخ ما زمانی است که از خود سؤال می کنیم "من کیستم؟" آگاهی از تمایلات، افکار، ترجیحات و عادات، سرگرمی ها، مهارت ها و نقاط ضعف خود است. به زبان ساده، آگاهی از اینکه چه کسی هستیم، مفهوم ما از خودمان است. به گفته کارل راجرز، خودپنداره ساختاری فراگیر است که عزت نفس یکی از اجزای آن است. پورکی خودپنداره را اینگونه توصیف می کند: «مجموعه یک سیستم پیچیده، سازمان یافته و پویا از باورها، نگرش ها و عقاید آموخته شده که هر فرد در مورد وجود شخصی خود صادق است.»

تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس

تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس

عزت نفس اعتماد به نفس نیست. اعتماد به نفس در مورد اعتماد شما به خود و توانایی شما برای رویارویی با چالش ها، حل مشکلات و تعامل موفقیت آمیز با جهان است. همانطور که احتمالاً از این توصیف متوجه شدید، اعتماد به نفس بیشتر بر معیارهای بیرونی موفقیت و ارزش است تا معیارهای درونی که به عزت نفس کمک می کنند. 

شخص می تواند اعتماد به نفس بالایی داشته باشد، به ویژه در یک زمینه یا زمینه خاص، اما همچنان فاقد حس سالم ارزش کلی یا عزت نفس است. عزت نفس و اعتماد به نفس با هم همپوشانی دارند، اما متفاوت هستند. عزت نفس به این اشاره دارد که آیا برای خود ارزش قائل هستید یا خیر. عزت نفس شما در نتیجه تجارب زندگی و تعامل با افراد دیگر رشد می کند و تغییر می کند. اعتماد به نفس اعتقاد شما به خود و توانایی هایتان است.

افزایش عزت نفس

اگرچه برخی از دلایل عزت نفس پایین مانند عوامل ژنتیکی، تجربیات اولیه کودکی و ویژگی های شخصیتی قابل تغییر نیستند، اما قدم هایی وجود دارد که می توانید برای احساس امنیت و ارزش بیشتر بردارید. خوشبختانه، مراحلی وجود دارد که می‌توانید برای رفع مشکلات مربوط به درک خود از خودتان و ایمان به توانایی‌هایتان، انجام دهید.  برخی از اقداماتی که می توانید برای کمک به بهبود عزت نفس خود انجام دهید عبارتند از:

  • انتظارات واقع بینانه تعیین کنید: مهم است که اهداف کوچک و قابل دسترس را تعیین کنید که در توان شما باشد.
  • از افکار منفی بیشتر آگاه شوید: یاد بگیرید که افکار تحریف شده ای را که بر ارزش خود تأثیر می گذارد، شناسایی کنید.
  • الگوهای تفکر منفی را به چالش بکشید: وقتی متوجه شدید که درگیر افکار منفی هستید، سعی کنید با افکار واقعی تر مقابله کنید.
  • شفقت به خود را تمرین کنید: تمرین کنید که خود را به خاطر اشتباهات گذشته ببخشید و با پذیرش تمام اجزای خود به جلو حرکت کنید.
  • بدترین دشمن خود نباشید: سعی کنید از انتقاد بیش از حد از خود یا تصور بدترین چیزها اجتناب کنید.
  • تعریف و تمجید را بپذیرید: اگر کسی شما را تحسین کرد، این اظهارات را تأیید کنید و از آن احساس خوبی داشته باشید. فروتنی را به حدی نرسانید که به نقاط قوت خود اعتقاد نداشته باشید.
  • از مقایسه خود با دیگران دست بردارید: مقایسه خود با دیگران دامی است که گرفتار شدن در آن بسیار آسان است، به خصوص امروزه با رسانه های اجتماعی و توانایی ارائه ظاهری زیبا و کامل. تنها کسی که باید خود را با او مقایسه کنید شما هستید.
  • وقتی اشتباهی مرتکب می شوید خودتان را ببخشید: این بخشی از انسان بودن است. همچنین درک کنید که برخی چیزها خارج از کنترل شما هستند.

عزت نفس پایین می تواند به اختلالات سلامت روان، از جمله اضطراب و افسردگی، کمک کند یا یکی از علائم آن باشد. صحبت با یک درمانگر را در مورد گزینه های درمانی موجود، که ممکن است شامل روان درمانی، داروها، یا ترکیبی از هر دو باشد، در نظر بگیرید.

"برای من عزت نفس عشق به خود نیست. بلکه خودشناسی است، شناخت و پذیرش اینکه چه کسی هستید."

آمیتی گیج

عزت نفس و فضای مجازی

به احتمال زیاد انتظار این را خواهید داشت: مطالعات نشان می‌دهند که استفاده از رسانه‌های اجتماعی بر عزت نفس تأثیر منفی می‌گذارد (فریدلندر، 2016). درک این اثر آسان است. انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند و برای سالم ماندن و شاد ماندن به تعامل با دیگران نیاز دارند. با این حال، ما همچنین از اطرافیان خود به عنوان مقایسه برای اندازه گیری و ردیابی پیشرفت خود در کار، روابط، و به طور کلی زندگی استفاده می کنیم. رسانه‌های اجتماعی این مقایسه‌ها را آسان‌تر از همیشه می‌کنند، اما این تمایل را برای مقایسه به یک چرخه معیوب تبدیل می کند.

آنچه در فیس بوک، اینستاگرام و توییتر می بینیم نشان دهنده زندگی واقعی نیست. اغلب با دقت تنظیم شده و با زحمت ارائه می شود تا بهترین تصور ممکن را ایجاد کند. ما به ندرت غم، شکست و ناامیدی را می بینیم که با زندگی روزمره انسان همراه است. در عوض، ما یک تصویر عالی، جدول زمانی پر از اخبار خوب، و توضیحات کوتاه در مورد دستاوردها و شادی می بینیم.

اگرچه این مقایسه اجتماعی با استانداردهای دست نیافتنی به وضوح یک عادت بد است، اما رسانه های اجتماعی لزوماً ناقوس مرگ برای عزت نفستان نیستند. استفاده متوسط از رسانه‌های اجتماعی که با یادآوری‌های مکرر خود تکمیل می‌شود که ما اغلب بهترین‌ها را در دیگران می‌بینیم، می‌تواند به ما اجازه دهد از پست‌های رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان الهام‌بخش و انگیزه به جای مقایسه ناسالم استفاده کنیم.

برای حفظ حس عزت نفس سالم، نیازی نیست که رسانه های اجتماعی را برای همیشه کنار بگذارید، فقط با دقت از آن استفاده کنید و آن را در چشم انداز درست نگه دارید!

تست عزت نفس کوپر اسمیت

تست عزت نفس کوپر اسمیت یک تست 58 سوالی است که توسط آن می توانید عزت نفستان خود را در 4 زمینه: عمومی، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی/شغلی؛ ارزیابی کنید. همچنین این تست یک نمره کل به شما ارائه می دهد که میزان کلی عزت نفستان را در 3 طبقه پایین، متوسط و بالا اندازه گیری می کند. توجه داشته باشید که این تست چایگزین تشخیص متخصصین یا نظر آنها نیست و صرفا یک ابزار روانشناختی است.


برای انجام این تست کلیک کنید


جمع بندی

عزت نفس دارویی نیست که همه مشکلات شما را برطرف کند یا به شما کمک نمی کند تا به راحتی در یک زندگی عاری از مبارزه و رنج سپری کنید؛ اما به شما کمک می کند شهامت امتحان کردن چیزهای جدید را پیدا کنید و انعطاف پذیری را برای بازگشت از آن ایجاد کنید. شکست، از افکار درونی و محیط بیرونی خود آگاه باشید و شما را مستعد رشد می کند. این چیزی است که ما باید به طور مداوم برای آن تلاش کنیم.


نویسنده: یاسمن اکبرزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

بازبینی: امین زندی، روانشناس بالینی



:: برچسب‌ها: روانشناسی ,تست روانشناسی ,شخصیت شناسی ,تست شخصیت ,عزت نفس ,
:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 16 دی 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یاسمن اکبرزاده

روانشناسی بالینی

وقتی یک روانشناس بالینی را تصور می کنید، ممکن است فردی را تصور کنید که لباس رسمی به تن دارد و با دقت یادداشت برداری می کند در حالی که روی میز در دفتری درهم و برهم پر از کتاب، روی یک مبل، بیمار دراز کشیده است که احساسات خود را بیرون می ریزد. اگرچه این تصویری است که ما از روانشناسان بالینی در فرهنگ پاپ، فیلم‌هایی مانند ذهن زیبا دیده‌ایم، احتمالاً نباید چنین باشد. اما روانشناسی بالینی دقیقاً چیست؟ و روان شناسی چگونه می تواند به شما و سلامت روان شما کمک کند؟

روانشناسی بالینی (clinical psychology) تخصص و گرایشی از روانشناسی در مقاطع ارشد و دکتری است که مراقبت های سلامت روانی و رفتاری مداوم و جامع را برای افراد، زوج ها، خانواده ها و گروه ها ارائه می دهد. حوزه روانشناسی بالینی همه سنین، تنوع های متعدد و سیستم های متنوع را در بر می گیرد. روانشناسی بالینی شاخه ای از روانشناسی است که به ارزیابی و درمان بیماری های روانی، رفتارهای غیرعادی و مشکلات روانپزشکی می پردازد. این رشته علم روانشناسی را با درمان مشکلات پیچیده انسانی ادغام می کند و آن را به یک انتخاب شغلی هیجان انگیز برای افرادی تبدیل می کند که به دنبال کار در یک زمینه چالش برانگیز و پر ارزش هستند.

روانشناسی بالینی به طور خاص به ارزیابی، تشخیص و درمان اختلالات روانی می پردازد که با مغز، بی ثباتی عاطفی و مشکلات رفتاری مرتبط هستند. روانشناس بالینی در درمان خود از رویکردهای مختلفی مانند رویکرد روان پویشی یا روانکاوی، دیدگاه انسان گرایانه، دیدگاه شناختی-رفتاری، طرحواره درمانی و... استفاده می کند. هدف اصلی روانشناس بالینی این است که به شما کمک کند به عنوان یک فرد رشد کنید و بهزیستی خود را بهبود بخشید.

معرفی کلی رشته روانشناسی در ایران و خاج از کشور

تاریخچه روانشناسی بالینی

تأثیرات اولیه در زمینه روانشناسی بالینی شامل کارهای روانکاو اتریشی زیگموند فروید است. او یکی از اولین کسانی بود که بر این ایده تمرکز کرد که بیماری روانی چیزی است که با صحبت کردن با بیمار قابل درمان است، و این توسعه رویکرد گفتار درمانی او بود که اغلب به عنوان اولین استفاده علمی از روانشناسی بالینی ذکر می شود.

روانشناس آمریکایی لایتنر ویتمر اولین کلینیک روانشناسی را در سال 1896 با تمرکز ویژه بر کمک به کودکان دارای ناتوانی یادگیری تاسیس کرد. همچنین این ویتمر بود که برای اولین بار اصطلاح "روانشناسی بالینی" را در مقاله ای در سال 1907 معرفی نمود. ویتمر، دانشجوی سابق ویلهلم وونت، روانشناسی بالینی را به عنوان "مطالعه افراد، با مشاهده یا آزمایش، به قصد ترویج تغییر" تعریف کرد. تا سال 1914، 26 کلینیک دیگر که به روانشناسی بالینی اختصاص داده شده بودند، در ایالات متحده تأسیس شد. امروزه روانشناسی بالینی یکی از پرطرفدارترین زیرشاخه ها و بزرگترین حوزه اشتغال در روانشناسی است.

تکامل روانشناسی بالینی در طول جنگ های جهانی

روانشناسی بالینی در طول دوره جنگ جهانی اول با نشان دادن سودمندی ارزیابی های روانشناختی توسط پزشکان تثبیت شد. در سال 1917، انجمن روانشناسی بالینی آمریکا تأسیس شد، اگرچه تنها دو سال بعد با تأسیس انجمن روانشناسی آمریکا (APA) جایگزین شد.

در طول جنگ جهانی دوم، روانشناسان بالینی برای کمک به درمان آنچه در آن زمان به عنوان وحشت و اضطراب حاصله از صدای انفجار شناخته می شد، که اکنون به عنوان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شناخته می شود، دعوت شدند. تقاضا برای متخصصان برای درمان بسیاری از جانبازان بازگشته که نیاز به مراقبت دارند به رشد روانشناسی بالینی در این دوره کمک کرد.

در طول دهه 1940، ایالات متحده هیچ برنامه ای نداشت که مدرک رسمی در روانشناسی بالینی ارائه دهد. اداره کهنه سربازان ایالات متحده تعدادی برنامه آموزشی در سطح دکترا راه اندازی کرد و تا سال 1950 بیش از نیمی از تمام مدارک دکترای فلسفه (Ph.D.) در سطح روانشناسی در حوزه روانشناسی بالینی اعطا شد.

تغییرات روانشناسی بالینی

در حالی که تمرکز اولیه در روانشناسی بالینی تا حد زیادی بر علم و تحقیق بود، برنامه های تحصیلات تکمیلی شروع به اضافه کردن تاکید بیشتر بر روان درمانی کردند. در روانشناسی بالینی امروزه از این رویکرد به عنوان دانشمند-پزشک یا مدل بولدر یاد می شود. بعداً، گزینه دکترای روانشناسی (Psy.D) ظاهر شد که تأکید بیشتری بر روی تمرین حرفه ای داشت تا تحقیق. این مدرک دکترای عمل گرا در روانشناسی بالینی به عنوان پزشک محقق شناخته می شود. این رشته به رشد فوق العاده خود ادامه داده است و امروزه تقاضا برای روانشناسان بالینی همچنان قوی است.

چنانچه علاقه مند به تحصیل در رشته روانشناسی بالینی هستید، می توانید از خدمات مشاوره تحصیلی و شغلی ما بهره مند شوید

دانش تخصصی روانشناس بالینی

درک آسیب شناسی روانی و سلامت روان در طول عمر، توانایی ارزیابی عملکرد شناختی، رفتاری، عاطفی و بین فردی و ادغام و ترکیب داده های آزمون با مشاهدات، مصاحبه ها و سایر منابع؛ توانایی انجام مداخلات روانشناختی و رفتاری برای بهبود سلامت و عملکرد، استفاده از طیف وسیعی از مداخلات مبتنی بر شواهد، توانایی انجام، انتشار و اجرای تحقیقات در مورد طیف وسیعی از فرآیندهای روان‌شناختی بالینی، ایجاد و حفظ روابط درمانی و ارتباط با طیف گسترده‌ای از جمعیت‌ها، توانایی تشخیص و پاسخگویی به جنبه اخلاقی، قانونی، قانونی مسائل مربوط به عمل روانشناسی بالینی، درک انتظارات حرفه ای که رفتار را هدایت می کند، خود انعکاسی، صداقت و مسئولیت پذیری؛ بخشی از ملزومات دانش یک روانشناس بالینی است.

روانشناس بالینی در چه حوزه هایی کاربرد دارد؟

دلایل رایجی که ممکن است شخصی به روانشناس بالینی مراجعه کند عبارتند از:

  • مشکلات در سازگاری با تغییرات عمده زندگی، استرس یا ضربه
  • اضطراب، نگرانی یا ترس
  • افسردگی، خلق پایین، یا تفکر خودکشی
  • افکار صدمه زدن به دیگران یا آسیب رساندن عمدی به خود
  • انرژی بیش از حد، ناتوانی در خوابیدن، آرام شدن یا استراحت کردن
  • تفکر وسواسی
  • مشکلات مصرف الکل یا مواد مخدر
  • مشکل قمار، بازی یا سایر رفتارهای اعتیادآور
  • مشکلات مربوط به تصویر بدن، غذا خوردن یا رژیم گرفتن
  • تمرکز و توجه ضعیف؛ بیش فعالی
  • بی خوابی و سایر مشکلات خواب
  • شرایطی که از دوران کودکی شروع می شود مانند اوتیسم، ناتوانی ذهنی، ADHD
  • مشکلات یادگیری یا اضطراب یا افسردگی دوران کودکی
  • مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان

تست افسردگی، اضطراب، وسواس و... همه در صفحه تست های روانشناسی منطق

به عنوان بخشی از کار خود، یک روانشناس بالینی ممکن است:

  • به شما کمک می کند تا یک وضعیت سلامت روانی طولانی مدت را مدیریت کنید
  • برای کمک به مدیریت پریشانی روانی، در مورد تغییرات سبک زندگی مشاوره ارائه دهد
  • با شما به صورت جداگانه یا با شما و شریک زندگی، خانواده یا مراقبانتان کار کنید
  • نظرات و توصیه های دوم را به سایر متخصصان بهداشت روان مانند روانپزشکان ارائه دهد
  • برای تسهیل ارجاع به سایر متخصصان سلامت، مانند روانپزشک، آسیب شناس گفتار، یا کاردرمانگر، با پزشک عمومی خود در ارتباط باشید

روانشناس بالینی چه می کند؟

روانشناسی بالینی رایج ترین تخصص روانشناسی است. یک روانشناس بالینی مستقیماً در زمینه سلامت روان با بیماران کار می کند. ارزیابی روان‌شناختی، فرمول‌بندی بالینی، تشخیص و روان‌درمانی مرکزی در عمل روان‌شناسی بالینی است. یک روانشناس بالینی می تواند علل پریشانی روانی را در زمینه تاریخچه مشکلات و عوامل مؤثر، مانند استعداد ژنتیکی، تأثیرات اجتماعی و خانوادگی، و سبک های مقابله روانی ارزیابی کند. یک روانشناس بالینی می تواند به ایجاد یک برنامه مدیریتی یا درمانی برای تثبیت یا بهبودی کمک کند. روانشناسان بالینی دارو تجویز نمی کنند و از درمان های روانشناختی استفاده می کنند.

روانشناسان بالینی هم در خدمات بهداشت روان عمومی و هم در بخش خصوصی کار می کنند و خدمات سرپایی کوتاه مدت و بلندمدت را به کسانی که برای مقابله با انواع ناراحتی های روانی به کمک نیاز دارند، ارائه می دهند. برخی از روانشناسان بالینی در محیط های دیگر کار می کنند، به انجام تحقیقات، تدریس دوره های دانشگاهی، ارائه نظارت و خدمات مشاوره می پردازند.

روانشناسان بالینی دارای مهارت های خاصی هستند که در کار خود به کار می گیرند، از جمله:

  • درک گستره وسیع مسائل مربوط به سلامت روان و چگونگی بروز آنها در هر سنی
  • دانش گسترده ای از ارزیابی، تشخیص و درمان بیماری روانی
  • آزمون‌های روان‌شناختی به منظور ارزیابی مشکلات و مؤثرتر بودن در درک و درمان مبتلایان به ناراحتی‌های روانی
  • مشاوره با سایر متخصصان و سازمان های بهداشتی در مورد رفتار، احساسات و ناراحتی های شدید روانی
  • توانایی انجام تحقیق و جمع آوری داده ها برای افزایش درک روانشناسی بالینی

فرصت های رشته روانشناسی بالینی

روانشناسان بالینی در محیط های مختلف (بیمارستان ها، کلینیک ها، مطب های خصوصی، دانشگاه ها، مدارس و غیره) و در بسیاری از حوزه ها کار می کنند. همه آنها از این متخصصان می خواهند که به روش های خاص و برای اهداف مختلف از تخصص خود استفاده کنند. برخی از نقش های شغلی که توسط افراد شاغل در روانشناسی بالینی انجام می شود می تواند شامل موارد زیر باشد:

  • ارزیابی و تشخیص اختلالات روانی، مانند یک محیط پزشکی
  • درمان اختلالات روانی از جمله اعتیاد به مواد مخدر و الکل
  • تدریس، اغلب در سطح دانشگاه
  • انجام تحقیقات و پژوهش ها
  • ایجاد و اجرای برنامه های درمان و پیشگیری از معضلات اجتماعی

برخی از روانشناسان بالینی ممکن است بر یکی از این خدمات تمرکز کنند یا چندین مورد از این خدمات را ارائه دهند. برای مثال، شخصی ممکن است مستقیماً با مراجعانی کار کند که به دلیل اختلالات روانی در بیمارستان بستری شده‌اند، در حالی که یک مطب خصوصی درمانی را نیز اداره می‌کند که خدمات سرپایی کوتاه‌مدت و بلندمدت را به افرادی که برای مقابله با ناراحتی‌های روانی به کمک نیاز دارند، ارائه می‌دهد.

تفاوت روانشناس عمومی با روانشناس بالینی چیست؟

طول دوره تحصیل روانشناس عمومی و روانشناس بالینی یکسان است و هر دو به مدت حداقل 6 سال تحصیل می کنند تا پروانه کار دریافت کنند. این 6 سال شامل یک دوره 4 ساله کارشناسی روانشناسی است، که برای همه یکسان است و رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی یا لیسانس گرایش ندارد؛ و یک دوره کارشناسی ارشد یا فوق لیسانس با گرایش های متفاوت عمومی و بالینی می باشد. علاوه بر این، روانشناسان بالینی در دوره کارشناسی ارشد موظف به گذراندن کارورزی های بالینی در بیمارستان، کلینیک های روانشناسی و ... هستند.

روانشناسان بالینی به مصاحبه و ارزیابی بالینی، حداقل یک رویکرد روان درمانی، آسیب شناسی روانی، روانشناسی رشد و شخصیت تسلط دارند؛ در حالی که در رشته روانشناسی عمومی، همانطور که از نامش پیداست؛ افراد از تمام حوزه های روانشناسی مانند بالینی، سلامت، شخصیت، اجتماعی، تربیتی و... منابعی را مطالعه می کنند.

به غیر از روانشناسان بالینی، روانشناسان ممکن است دارای سطوح پیشرفته تحصیلات و آموزش تخصصی در زمینه هایی مانند روانشناسی شناختی، روانشناسی شخصیت، روانشناسی سلامت، روانشناسی سازمانی، روانشناسی تربیتی، روانشناسی ورزش یا مشاوره باشند. این زمینه های تخصصی از طریق تأیید وزارت علوم یا وزارت بهداشت به رسمیت شناخته می شوند.

اگر نیاز به مشاوره فردی توسط روانشناس بالینی دارید، اینجا کلیک کنید

تفاوت بین روانشناسی بالینی و روانپزشکی چیست؟

رشته های روانشناسی و روانپزشکی اغلب اشتباه گرفته می شوند، زیرا هر دو اختلالات روانی را درمان می کنند. برای تعریف بهتر روانشناسی بالینی از روانپزشکی، توجه به تفاوت در آموزش و روش های مورد استفاده در این رشته ها ضروری است. روانشناسان مراجعینی را درمان می کنند که بیماری روانی آنها ممکن است نتیجه آسیب های عاطفی گذشته یا سایر تأثیرات منفی باشد. درمان‌ها معمولاً شامل حل مشکلات با استفاده از گفتار درمانی به عنوان مشاور سلامت روان و سایر تکنیک‌های غیرپزشکی است.

هنگامی که اختلال مراجع به عدم تعادل در شیمی مغز یا دلایل فیزیولوژیکی دیگر نسبت داده می شود، در آن زمان است که یک روانپزشک وارد عمل می شود. روانپزشکان دارای مدرک پزشکی عمومی و تخصص روانپزشکی هستند اما بسیاری از رویکردهای روان درمانی را که روانشناسان بالینی استفاده می کنند، می شناسند. آنها پزشکانی هستند که در درمان پزشکی بیماری های روانی تخصص دارند. در حالی که اکثر روانشناسان نمی توانند دارو تجویز کنند، روانپزشکان می توانند.

روانشناسی بالینی همان درمان یا مشاوره است؟

بسیاری از افراد از اصطلاحات روانشناس بالینی، درمانگر و مشاور به جای یکدیگر استفاده می کنند. این قابل درک است، زیرا متخصصان در آن زمینه ها اغلب نقش های مشابهی را انجام می دهند. آنها در محیط های مشابهی کار می کنند، از مدارس و بیمارستان ها گرفته تا مطب های خصوصی. آنها معمولاً جلسات بالینی با مراجعان برگزار می کنند تا به آنها کمک کنند تا یک برنامه درمانی ارائه دهند و اختلالات روانی و رفتاری را مدیریت کنند. آنها ممکن است تست های روانشناسی انجام دهند و درمان‌های شناختی مناسب و راهبردهای مقابله‌ای را پیشنهاد کنند.

نقطه یا تمرکز روانشناسی بالینی آسیب شناسی روانی (مطالعه اختلالات روانی) است. اغلب مشکلاتی که به روانشناس بالینی ارائه می شود شدیدتر در نظر گرفته می شود. برای مثال، فرد ممکن است علائمی را تجربه کند که مربوط به اختلال دو قطبی است. در مقابل، روانشناسی مشاوره بر کمک به فرد در شناسایی مشکلات خود در زندگی و روابط بین فردی متمرکز است.

با این حال، الزامات آموزشی و مداخله بالینی برای روانشناسان بالینی بالاتر است، زیرا درمانگران معمولاً باید فقط مدرک کارشناسی ارشد داشته باشند. و در حالی که مشاوران ممکن است افرادی را ببینند که به اختلالات یا مشکلات روانی دچار نیستند، روانشناسان بالینی اغلب موارد پیچیده تر و فراتر از مشاوره و راهنمایی را ویزیت می کنند. روانشناسی بالینی لزوما به درمان ختم نمی شود. فارغ التحصیلان این رشته می توانند در حیطه های دیگر مانند پژوهش یا اموزش نیز فعالیت کنند.

همه چیز در مورد کنکور ارشد روانشناسی، برای ورود به رشته روانشناسی بالینی

رویکردهای روانشناسی بالینی

روانشناسان بالینی که به عنوان روان درمانگر کار می کنند اغلب از رویکردهای درمانی متفاوتی هنگام کار با مراجعان استفاده می کنند. در حالی که برخی از درمانگران بر روی یک چشم انداز درمانی بسیار خاص تمرکز می کنند، بسیاری از آنها از آنچه به عنوان "رویکرد التقاطی" یاد می شود استفاده می کنند. این شامل استفاده از روش‌های نظری مختلف برای ایجاد بهترین برنامه درمانی برای هر مشتری است.

برخی از دیدگاه های نظری عمده در روانشناسی بالینی عبارتند از:

رویکرد روان تحلیلی: این دیدگاه از آثار فروید رشد کرد. او معتقد بود که ضمیر ناخودآگاه نقش مهمی در رفتار ما دارد. روانشناسانی که از درمان روانکاوی استفاده می کنند ممکن است از تکنیک هایی مانند تداعی آزاد برای بررسی انگیزه های زمینه ای و ناخودآگاه مراجع استفاده کنند. رویکردهای روانکاوی و روانپویشی مثل ISTDP در این رویکرد جای می گیرند.
دیدگاه های رفتاری شناختی: این رویکرد به روانشناسی بالینی از مکاتب فکری رفتاری و شناختی ایجاد شده است. روانشناسان بالینی که از این دیدگاه استفاده می کنند، به چگونگی تعامل احساسات، رفتارها و افکار مشتری می پردازند. درمان شناختی-رفتاری (CBT) اغلب بر تغییر افکار و رفتارهایی که به پریشانی روانی کمک می کند تمرکز می کند. همچنین طرحواره درمانی نیز یک زیر مجموعه فرعی این دسته است.
دیدگاه های انسان‌گرایانه: این رویکرد به روان‌شناسی بالینی ناشی از کار متفکران انسان‌گرا مانند آبراهام مزلو و کارل راجرز است. این دیدگاه به طور کلی‌تری به مشتری نگاه می‌کند و بر مواردی مانند خودشکوفایی متمرکز است. یالوم و درمان اگزیستانسیال یا وجودگرایی نیز یک نوع از درمان های انسان گرایانه است.

آیا می توانم یک روانشناس بالینی شوم؟

کار کردن با ذهن انسان و یافتن راه حل برای افرادی که با مشکلات روحی، اجتماعی و عاطفی دست و پنجه نرم می کنند، در بهترین حالت چالش برانگیز و پاداش دهنده، و در بدترین حالت دلهره آور است. تصمیم به انجام چنین شغل مهم و ظریفی نباید بدون توجه دقیق به ملزومات آن گرفته شود. در سطح پایه، روانشناسان بالینی باید شایستگی خود را در زمینه های زیر نشان دهند:

ارتباط
بدون شک، توانایی انتقال اطلاعات، برداشت ها و ایده ها هنگام برخورد با بیماران و در محیط های تحقیقاتی حیاتی است.

گوش دادن فعال
بسیاری از اختلالات و مشکلات پیچیده هستند و به راحتی قابل انتقال نیستند، به ویژه زمانی که خود بیماران نمی دانند چه اتفاقی در حال وقوع است. ظرفیت توجه، گوش دادن به دقت و خواندن بین خطوط برای رسیدن به تشخیص و تعیین مسیر مناسب ضروری است.

ادراک اجتماعی
«داده‌های» درونی بیماران (احساسات و عواطف آنها) ممکن است گاهی تنها از طریق مشاهده دقیق نشانه‌های غیرکلامی قابل دسترسی باشد. در حالی که بیماران همیشه نمی توانند به طور دقیق یا واضح آنچه اشتباه است را بیان کنند، رفتار آنها ممکن است سرنخ هایی از عوامل موثر بر آنها ارائه دهد. روانشناسان بالینی باید نسبت به این سرنخ ها همدلی و درک داشته باشند.

تفکر انتقادی
تفکر منطقی و مستدل پایه و اساس مراقبت از بیمار و تحقیق است. تشخیص بیماران، توسعه برنامه‌های درمانی، طراحی تست ها و تفسیر نتایج همه بر توانایی بررسی مشکلات از دیدگاه‌های مختلف و در نظر گرفتن گزینه‌های جایگزین متکی است.

تجزیه و تحلیل پیشرفته
گاهی اوقات، حقایق و اطلاعات نامرتبط یا تصادفی به نظر می رسند. روانشناسان بالینی ماهر، در مرتب سازی داده ها برای تشخیص الگوها و ارتباط احتمالی مهارت دارند.

درس دادن
هنگام معرفی مفاهیم جدید یا پیچیده به بیماران یا همکاران، روانشناسان بالینی باید بتوانند نه تنها «چه چیزی»، بلکه «چگونگی» و «چرایی» یک موضوع را نیز توضیح دهند.

اولویت قرار دادن مراجع
اولویت قرار دادن علایق بیماران ممکن است مستلزم آن باشد که روانشناسان بالینی آنها را در مورد ایده هایی که در ابتدا با آنها مخالف هستند متقاعد کنند. این ممکن است مستلزم یافتن راه‌حل‌های خلاقانه زمانی باشد که رویکردهای سنتی شکست بخورند. روانشناس متعهد قبل از هر چیز یک حامی بیمار است.

قضاوت صحیح
روانشناسان بالینی همواره با دوراهی مواجه هستند. همه شرایط ساده، سرراست یا دوگانه نیستند. در واقع، بسیاری از آنها نیاز به تصمیم گیری های دقیق و در نظر گرفته شده با دانش بالینی و شفقت دارند.

استدلال علمی
حتی خارج از قلمرو پژوهشی، کار روانشناسان بالینی ریشه در اصول و مفاهیم علمی دارد. تسلط بر این دکترین ها و مهارت به کار بردن آنها در درمان بیمار برای تمرین در این زمینه بسیار مهم است.

نویسنده: یاسمن اکبرزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

بازبینی: امین زندی، روانشناس بالینی



:: برچسب‌ها: روانشناسی ,تست روانشناسی ,شخصیت شناسی ,تست شخصیت , رواشناسی بالینی ,
:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 9 دی 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یاسمن اکبرزاده

رویکرد همه افراد به یادگیری مبتنی بر ترکیب پیچیده ای از نقاط قوت و ترجیحات است. ما مفاهیم، مهارت ها و اطلاعات جدید را به روش های مختلف در زمان های مختلف جذب و اعمال می کنیم. از این گذشته، نحوه یادگیری ما تا حد زیادی به آنچه یاد می گیریم بستگی دارد. و تکنیک های یادگیری ترجیحی ما ممکن است در واقع مفیدترین نباشند. با وجود این، بسیاری از دانشمندان، روانشناسان و کارشناسان آموزش سعی کرده اند «سبک های یادگیری» متمایزی را شناسایی کنند. این نظریه به این دلیل محبوب است که با یافتن سبک یادگیری فرد و تطبیق دادن آموزش با آن، می‌تواند کارایی افراد را بهبود بخشید. با شناخت و درک سبک های یادگیری خود، می توانید از تکنیک های مناسب تر برای خود استفاده کنید. این سرعت و کیفیت یادگیری شما را بهبود می بخشد.

سبک های یادگیری چیست؟

این تصور که هر کسی سبک یادگیری خود را دارد در دهه 1970 رایج شد. سبک یادگیری به روش ترجیحی فرد برای جذب، پردازش، درک و حفظ اطلاعات اشاره دارد. این یک فکر جذاب است: اگر هر یک از ما می توانستیم یک رویکرد "ایده آل" را برای یادگیری شناسایی کنیم، می توانستیم روی آن تمرکز کنیم و پیوسته بهتر یاد بگیریم. علاوه بر این، با درک نیازهای افراد دیگر، می‌دانیم که چگونه از آنها برای یادگیری حمایت کنیم. سبک های یادگیری می تواند آموزش و تحقیق و توسعه را متحول کند و به همه ما کمک کند تا به پتانسیل کامل خود به عنوان یادگیرنده دست پیدا کنیم.

با این حال، مطالعات جدیدتر این نظریه را به عنوان روشی موثر برای آموزش رد کرده و آن را به عنوان یک افسانه غلط عصب شناسی برجسته کرده اند. مقاله ای در گاردین می‌گوید: «این گونه افسانه های عصب‌شناسی تصور نادرستی از توانایی‌های افراد ایجاد می‌کنند، که منجر به انتظارات و بهانه‌هایی می‌شوند که به طور کلی برای یادگیری مضر هستند و در درازمدت هزینه دارد.»

با این وجود، مطمئناً درست است که روش‌های یادگیری مختلفی وجود دارد که مردم به آنها پاسخ می‌دهند. بنابراین، بد نیست صرفا این سبک ها را بدانیم اما خود را به انها محدود نکنیم، ما 8 نوع مختلف از سبک های یادگیری را ارائه کرده‌ایم که هر کدام از تکنیک‌هایی استفاده می‌کنند.


خدمات مشاوره تحصیلی و شغلی گروه منطق


اصطلاح سبک های یادگیری به طور گسترده ای برای توصیف نحوه جمع آوری، غربال کردن، تفسیر، سازماندهی، نتیجه گیری در مورد و ذخیره اطلاعات توسط فراگیران برای استفاده بیشتر استفاده می شود. همانطور که در VARK، یکی از محبوب‌ترین نظریه های سبک‌های یادگیری، توضیح داده شده است، این سبک‌ها اغلب با رویکردهای حسی دسته‌ بندی می‌شوند: دیداری، شنیداری، کلامی [خواندن/نوشتن]، و حرکتی. بسیاری از مدل‌هایی که به تمرکز حسی VARK شباهتی ندارند، یادآور شاخص سبک‌های یادگیری فلدر و سیلورمن هستند، با مجموعه‌ای از توصیف‌گرها برای نحوه پردازش و سازمان‌دهی اطلاعات توسط یادگیرندگان: فعال-بازتابی، حسی-شهودی، کلامی-بصری، و ترتیبی-جهانی.

چهار نوع سبک یادگیری

قبلاً اشاره کردیم که دانشمندان سال‌ها سعی کرده‌اند بهترین روش‌های یادگیری دانش‌آموزان را از طریق تحقیق درک کنند. یکی از نظریه های رایج، تا به امروز، مدل VARK است. این مدل چهار نوع یادگیرنده را شناسایی می کند:

  1. دیداری یا بصری (visual)
  2. شنیداری (aural)
  3. حرکتی (kinaesthetic)
  4. کلامی (خواندن/نوشتن) (read/write)

اکثر افراد ترکیبی از این چهار سبک هستند، اما در بیشتر مواقع، سبک یادگیری غالبی دارند. هر کدام از این سبک ها روشی مکمل برای آموزش دارند. حال، بیایید ویژگی های هر یک از این سبک ها و بهترین استفاده از آنها را ببینیم.


تست سبک های یادگیری وارک را از دست ندهید!


سبک های یادگیری چیست؟

انواع سبک های یادگیری؛ سبک یادگیری بصری یا دیداری

افراد دارای سبک یادگیری دیداری افرادی هستند که ترجیح می‌دهند اطلاعات خود را به صورت بصری دریافت کنند؛ اعم از نقشه‌ها، نمودارها، نمودارها، رنگ ها و موارد دیگر. با این حال، آنها لزوماً به عکس‌ها یا فیلم‌ها به خوبی پاسخ نمی‌دهند، بلکه به اطلاعات خود با استفاده از کمک‌های بصری مختلف مانند الگوها و اشکال نیاز دارند. بهترین راه برای ارائه به یادگیرندگان بصری نشان دادن رابطه بین ایده های مختلف به صورت بصری است. به عنوان مثال، هنگام توضیح یک فرآیند علمی، می توان آن را با استفاده از نمودار جریان انجام داد.

هنگام یادگیری، مطالعه و تجدید نظر، آنها دوست دارند از رنگ ها استفاده کنند و مطالب آموزشی را به روش های مختلف نمایش دهند. یادگیرندگان دیداری معمولاً:

  • در خواندن نقشه ها خوب هستند
  • تمیز و مرتب هستند
  • برنامه ریزی و تصمیم گیری را با نوشتن لیست انجام می دهند
  • افرادی با تخیل بالا و رویاپردازی هستند
  • از مد، تلویزیون، هنر، تکنولوژی لذت می برند
  • در کلاس یادداشت های زیادی بر نمی دارند یا خیلی خلاصه و نکته وار یادداشت می کنند

تکنیک آموزش به افراد دارای سبک یادگیری دیداری: وایت برد یا تخته هوشمند بهترین دوست شما هنگام آموزش این نوع یادگیرندگان است. به دانش‌آموزان فرصت دهید تا تصاویر و نمودارها را روی تخته بکشند، یا از دانش‌آموزان بخواهید که بر اساس موضوعی که در حال یادگیری هستند، نمونه‌هایی را رسم کنند. معلمانی که به یادگیرندگان بصری درس می دهند باید به طور منظم جزوه تهیه کنند و از ارائه استفاده کنند. یادگیرندگان دیداری همچنین ممکن است به زمان بیشتری برای پردازش مطالب نیاز داشته باشند، زیرا آنها نشانه های بصری را قبل از خود مشاهده می کنند. پس حتما به دانش آموزان زمان و فضای کمی برای جذب اطلاعات بدهید.

سبک یادگیری دیداری یا بصری

انواع سبک های یادگیری؛ سبک یادگیری شنیداری

افراد دارای سبک یادگیری شنیداری افرادی هستند که وقتی اطلاعات شنیده یا شنیده می شود، بهتر یاد می گیرند. آن‌ها تمایل دارند که ایده‌های خود را بعد از صحبت مرتب کنند، نه اینکه قبلاً به ایده‌ها فکر کنند. از نظر آنها، گفتن مطالب با صدای بلند به آنها در درک مفهوم کمک می کند. یادگیرندگان شنیداری زمانی بهتر یاد می گیرند که اطلاعات از طریق راهبردهایی که شامل صحبت کردن است، مانند سخنرانی ها و بحث های گروهی، به آنها ارائه شود. آنها می توانند از تکرار درس ها، ضبط سخنرانی ها، فعالیت های گروهی که نیاز به توضیح ایده های همکلاسی ها دارد و غیره بهره مند شوند.

آنها تمایل دارند به راحتی با معلم در کلاس یا درس های تدریس خصوصی آنلاین درگیر شوند و اغلب سؤالاتی می پرسند. هنگام بازنگری، آنها اطلاعات را با صدای بلند می خوانند و همچنین دوست دارند یک دوست مطالعاتی داشته باشند، تا بتوانند یکدیگر را آزمایش کنند و با یکدیگر صحبت کنند، زیرا آنها بهترین یادگیری را از طریق صدا و گفتار می آموزند. فراگیران شنیداری معمولا:

  • قصه گوهای خوبی هستند
  • در پیروی از دستورالعمل های شفاهی به جای دستورالعمل های کتبی خوب هستند
  • در ارائه یا گزارش شفاهی مهارت دارند
  • بسیار درگیر در کلاس درس یا محیط یادگیری آنلاین هستند
  • به احتمال زیاد از موسیقی لذت خواهد برد
  • به احتمال زیاد با خود صحبت می کنند
  • قادر به تمرکز در یک محیط پر سر و صدا نیستند

تکنیک آموزش به افراد دارای سبک یادگیری شنیداری: از آنجایی که این دانش آموزان معمولاً برای مدت طولانی ساکت ماندن برایشان سخت است، فراگیران شنوایی خود را با درخواست از آنها برای تکرار مفاهیم جدید در سخنرانی درگیر کنید. سوال بپرسید و اجازه دهید پاسخ دهند. بحث های گروهی را انجام کنید تا پردازشگرهای شنوایی و کلامی شما بتوانند به درستی اطلاعات ارائه شده را دریافت کرده و درک کنند. تماشای فیلم و استفاده از موسیقی یا نوارهای صوتی نیز از راه های یادگیری مفید برای این گروه است.

سبک یادگیری شنیداری

انواع سبک های یادگیری؛ سبک یادگیری حرکتی

یادگیرندگان حرکتی افرادی هستند که ترجیح می دهند با انجام دادن یاد بگیرند. آنها از یک تجربه عملی لذت می برند. آنها معمولاً بیشتر با واقعیت در تماس هستند و بیشتر با آن ارتباط دارند، به همین دلیل است که برای درک بهتر چیزی نیاز به استفاده از تجربه لمسی دارند. بهترین راه برای ارائه اطلاعات جدید به یک یادگیرنده حرکتی از طریق تجربه شخصی، تمرین، مثال ها یا شبیه سازی است. به عنوان مثال، آنها می توانند یک آزمایش را با بازآفرینی آن به خاطر بسپارند.

ایستادن، حرکت در اتاق، ایفای نقش، ساختن مدل‌ها یا کارهای تعاملی مؤثرترین روش‌های یادگیری برای یک یادگیرنده حرکتی هستند. آنها همچنین می توانند از تمام حواس برای یادگیری از جمله بویایی و لامسه استفاده کنند. آنها دوست دارند به طور فعال در یادگیری خود شرکت کنند. یادگیرندگان حرکتی معمولاً:

  • همیشه در حال حرکت هستند و پاهای خود را تکان می دهند، به انگشتان خود ضربه می زنند و بی قراری می کنند
  • استعداد در فعالیت های بدنی و ورزش دارند
  • کسانی که به سرعت علاقه خود را از دست می دهند
  • افرادی که از ساختن وسایل با دست خود لذت می برند
  • کسانی که هنگام صحبت کردن از حرکات دست زیادی استفاده می کنند

تکنیک آموزش به افراد دارای سبک یادگیری حرکتی: بهترین راهی که معلمان می‌توانند به این دانش‌آموزان کمک کنند این است که آنها را به حرکت درآورند. به دانش‌آموزان آموزش دهید که صحنه خاصی از کتاب یا درسی را که در حال تدریس هستید، اجرا کنند. همچنین سعی کنید این دانش‌آموزان را با گنجاندن حرکت در درس‌ها تشویق کنید: قدم زدن برای کمک به حفظ کردن، یادگیری بازی‌هایی که شامل حرکت در کلاس درس یا نوشتن روی تخته سفید به عنوان بخشی از یک فعالیت است.
سبک یادگیری حرکتی

انواع سبک های یادگیری؛ سبک یادگیری کلامی

یادگیرندگان کلامی (خواندن/نوشتن)، اطلاعات را زمانی که به صورت کلمات باشد، بهتر مصرف می کنند، چه با نوشتن یا خواندن آن. برای آنها، متن از هر نوع نمایش دیداری یا شنیداری قدرتمندتر است. این افراد معمولاً در تکالیف کتبی بسیار خوب عمل می کنند. راه‌های مختلفی برای وادار کردن یک یادگیرنده کلامی برای درگیر کردن و درک یک درس خاص وجود دارد. به عنوان مثال، بهتر است از آنها بخواهیم نمودارها و نمودارها را با عبارات نوشته شده توصیف کنند، در مورد موضوعات آزمون های کتبی شرکت کنند یا به آنها تکالیف کتبی بدهند.

آنها همچنین دوست دارند از نقل قول استفاده کنند و قسمت هایی از متن را برجسته کنند. اگر ترجیح می دهید به جای اینکه شخص دیگری برای شما بخواند، خودتان بخوانید، ممکن است یک یادگیرنده کلامی باشید. یادگیرندگان خواندن/نوشتنی معمولاً:

  • کسانی که در اوقات فراغت خود از مطالعه لذت می برند
  • بیشترین بهره وری در یک محیط مطالعه آرام دارند
  • کسانی که از یادداشت برداری جامع لذت می برند
  • در نوشتن مقاله مهارت دارد
  • کسانی که از بازخورد کتبی به بهترین وجه بهبود می یابند

تکنیک آموزش به افراد دارای سبک یادگیری کلامی: از بین چهار سبک یادگیری، این احتمالاً ساده‌ترین روش است زیرا بیشتر سیستم آموزشی سنتی بر روی مقاله‌نویسی، انجام تحقیق و خواندن کتاب متمرکز است. مراقب باشید که به این دانش‌آموزان زمان زیادی بدهید تا اطلاعات را از طریق کلام نوشتاری جذب کنند و به آنها فرصت دهید تا ایده‌های خود را نیز بر روی کاغذ بیان کنند.

سبک یادگیری کلامی

انواع سبک های یادگیری دیگر

اکنون که در مورد برخی از سبک‌های یادگیری که مدتی است وجود داشته‌اند بحث کرده‌ایم، وقت آن است که کمی عمیق‌تر نگاه کنیم و برخی از سبک‌های یادگیری کمتر شناخته شده دیگر را معرفی کنیم. توجه به این نکته ضروری است که همه در مورد انواع سبک های یادگیری، نام آنها یا حتی تعداد آنها توافق ندارند. مطالعات و نظریه های اخیر روانشناسان و متخصصان در این زمینه نشان می دهد که بین 3 تا 170 نوع مختلف سبک یادگیری وجود دارد. انواع دیگر سبک های یادگیری بر اساس یکی از حواس و جنبه اجتماعی را در زیر معرفی کردیم.


بهترین روش های مطالعه و یادگیری؛ معرفی تکنیک های مطالعه


سبک یادگیری منطقی یا تحلیلی

همانطور که از نام آن پیداست، یادگیرندگان تحلیلی برای درک یک موضوع خاص به منطق و مهارت های تحلیلی وابسته هستند. این نوع یادگیرندگان به جستجوی ارتباطات، علل، الگوها و نتایج یادگیری خود می‌پردازند. معلم می تواند با طرح سؤالاتی که نیاز به تفسیر دارند، با استفاده از مطالبی که مهارت های حل مسئله را فعال می کند و دانش آموزان را برای رسیدن به نتیجه گیری بر اساس حقایق یا استدلال تحریک می کند، یادگیرندگان تحلیلی را درگیر و برانگیزد.

سبک یادگیری اجتماعی یا بین فردی

این نوع یادگیرندگان به درس‌های آموزشی که شامل کار یا مشارکت همسالان است، علاقه دارند. یادگیرندگان اجتماعی/زبانی از این مشارکت دو چیز به دست می آورند: اجتماعی شدن (که دوست دارند) و درک بهتر یک موضوع. معلمان می توانند با استفاده از نقش آفرینی، فعالیت های گروهی و تشویق تعامل دانش آموزان (پرسیدن سؤال، به اشتراک گذاری داستان و غیره) این نوع یادگیرندگان را برانگیزند.

سبک یادگیری انفرادی

این دانش آموزان برعکس یادگیرندگان اجتماعی هستند. فراگیران انفرادی ترجیح می دهند به تنهایی و بدون نیاز به تعامل با دیگر زبان آموزان مطالعه کنند. کار انفرادی نقطه قوت یک دانش آموز انفرادی است. معلمان می توانند با استفاده از فعالیت هایی که نیاز به کار فردی (از جمله یادداشت روزانه) و مهارت های حل مسئله، شناخت دستاوردهای فردی دانش آموز و غیره دارند، به این نوع یادگیرندگان کمک کنند.

سبک یادگیری طبیعی

این نوع یادگیرندگان در تماس با طبیعت برتری می یابند. محیط مطالعه ایده آل یک طبیعت آموز محیطی آرام و آرام است. اگر بخواهیم یادگیرندگان طبیعی را با نوع دیگری مقایسه کنیم، یادگیرندگان لمسی خواهند بود. تنها تفاوت در بخش طبیعت این معامله است، زیرا یادگیرندگان طبیعی برای یادگیری بهتر باید بیرون باشند. در حالی که یادگیری در طبیعت ممکن است همیشه امکان پذیر نباشد، معلمان همچنان می توانند این سبک یادگیری را در دانش آموزان با اختصاص دادن فعالیت های عملی، برگزاری کلاس هایی در فضای باز در صورت امکان و استفاده از مثال های طبیعت در هنگام توضیح یک درس جدید، پرورش دهند.

اساس سبک های یادگیری

سبک های یادگیری شما بیش از آنچه تصور می کنید تأثیر می گذارد. سبک های دلخواه شما راه یادگیری شما را راهنمایی می کند. آنها همچنین نحوه بازنمایی درونی تجربیات، روش به یاد آوردن اطلاعات و حتی کلماتی که انتخاب می کنید را تغییر می دهند. تحقیقات به ما نشان می دهد که هر سبک یادگیری از قسمت های مختلف مغز استفاده می کند. با درگیر کردن بیشتر مغز در طول یادگیری، چیزهایی را که می آموزیم بیشتر به خاطر می آوریم. محققان با استفاده از فناوری‌های تصویربرداری مغزی توانسته‌اند نواحی کلیدی مغز را که مسئول هر سبک یادگیری هستند، بیابند.

  1. سبک یادگیری بصری: لوب های پس سری در پشت مغز حس بینایی را مدیریت می کنند. هر دو لوب اکسیپیتال و آهیانه جهت گیری فضایی را مدیریت می کنند.
  2. سبک یادگیری شنوایی: لوب های گیجگاهی محتوای شنوایی را کنترل می کنند. لوب گیجگاهی سمت راست به ویژه برای موسیقی مهم است.
  3. سبک یادگیری کلامی: لوب گیجگاهی و پیشانی، به ویژه دو ناحیه تخصصی به نام‌های بروکا و ورنیکه (در نیمکره چپ این دو لوب).
  4. سبک یادگیری فیزیکی: مخچه و قشر حرکتی (در پشت لوب جلویی) بیشتر حرکت فیزیکی ما را کنترل می کنند.
  5. سبک یادگیری منطقی: لوب های جداری، به خصوص سمت چپ، تفکر منطقی ما را هدایت می کنند.
  6. سبک یادگیری اجتماعی: لوب های پیشانی و گیجگاهی بیشتر فعالیت های اجتماعی ما را اداره می کنند. سیستم لیمبیک (که جدا از هیپوکامپ نشان داده نمی شود) نیز بر سبک های اجتماعی و انفرادی تأثیر می گذارد. سیستم لیمبیک ارتباط زیادی با احساسات، خلق و خو و پرخاشگری دارد.
  7. سبک یادگیری انفرادی: لوب های فرونتال و جداری و سیستم لیمبیک نیز با این سبک فعال هستند.

نتیجه گیری در مورد سبک های یادگیری

بسیاری از مردم می دانند که هر فرد سبک ها و تکنیک های یادگیری متفاوتی را ترجیح می دهد. سبک های یادگیری روش های رایجی را که افراد یاد می گیرند گروه بندی می کند. هر کسی ترکیبی از سبک های یادگیری دارد. برخی از افراد ممکن است متوجه شوند که سبک یادگیری غالبی دارند، برخی دیگر ممکن است متوجه شوند که در شرایط مختلف از سبک های متفاوتی استفاده می کنند. همچنین سبک های شما ثابت نیستند. شما می توانید توانایی را در سبک های کمتر مسلط ایجاد کنید، و همچنین سبک هایی را که قبلاً به خوبی استفاده می کنید، توسعه دهید.

استفاده از چند سبک یادگیری و هوش چندگانه برای یادگیری یک رویکرد نسبتا جدید است. این رویکردی است که مربیان به تازگی شروع به تشخیص آن کرده اند. آموزش سنتی عمدتاً از روش های تدریس زبانی و منطقی استفاده می کرد (و همچنان استفاده می کند). همچنین از طیف محدودی از تکنیک های یادگیری و تدریس استفاده می کند. بسیاری از مدارس هنوز به تدریس در کلاس و کتاب، تکرار زیاد و امتحانات پر استرس برای تقویت و مرور متکی هستند. کسانی که از سبک‌های یادگیری کمتر مورد علاقه استفاده می‌کنند، اغلب خود را در کلاس‌های پایین‌تر، با برچسب‌های مختلف نه چندان خوب و گاهی اوقات تدریس با کیفیت پایین‌تر می‌بینند. این می تواند مارپیچ های مثبت و منفی ایجاد کند که این باور را تقویت می کند که فرد "باهوش" یا "خنگ" است.

سبک یادگیری شما چیست؟

با استفاده از تست سبک یادگیری VARK شما می توانید سبک غالب یادگیری خود را متوجه شوید و همچنین ترجیحات تان، تکنیک های دریافت بهتر اطلاعات برای شما، نحوه آموزش به دیگران مطابف با سبک شما، نوع رهبری و نحوه بازخور دادن خودتان را مشاهده کنید. توجه داشته باشید این سبک ها ثابت و همیشگی نیستند و شاید شما از چند نوع آنها کمک بگیرید. تست سبک یادگیری 16 سوال دارد و در هر سوال، شرایطی ذکر می شود و شما می بایست ترجیح خود را انتخاب کنید.


نویسنده: یاسمن اکبرزاده، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

بازبینی: امین زندی، روانشناس بالینی



:: برچسب‌ها: روانشناسی ,تست روانشناسی ,شخصیت شناسی ,تست شخصیت ,سبک یادگیری ,
:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 دی 1401 | نظرات ()